سال هزار و سیصد و خورده ای در ايران بدنیا آمدم. وقتی به دنیا اومدم اونقدر جا خوردم که تا 2سال نمیتونستم حرف بزنم! همیشه یه ادم تن پرور زحمتکش بودم. از زندگیم راضی هستم؛بالا پایین داره ولی خوبه ؛تا اینجاش که خوش گذشته. دوستان انگشت شمار خوب رو به سیاهی لشگر ترجیح میدم. هیچ وقت مادیات نتونسته توجهم رو جلب کنه حداقل نتونسته اسیرم کنه. قصه ها بر من گذشت تا بدانم کیستم سرگذشتم هر چه بوده من پشیمان نیستم من اگر سردار عشقم یا که پاک باخته ام سرگذشتم را به دستان خودم ساخته ام در زندگي به صداقت و راستگويي خيلي اهميت مي دم .