صبح رفتم واسه صبحانه پنیر بگیرم ... به فروشنده میگم اندازه 2 هزار تومن پنیر می خوام یه تیکه کوچولو گذاشت رو ترازو، گذاشتم دهنم ،گفتم بدک نیستش از همین بدین برگشته میگه : همین بود دیگه خوردیش
خدا این ارزونی رو از ما نگیر
پسند
نظر
اشتراک
نمایش پست های بیشتر ...
اطلاعات
23 پستها
آقا
1372-01-18
درباره
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم
من اون خاکم به زیر پا ولی مغرور مغرورم به تاریکی منم تاریک ولی پر نور پر نورم
ℳ
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟