فصل هایت اگر چه پاییزی
آبانت اما خروش باران است
بوی فردا درمشامت حاکیست
شب یلدا رو به پایان است
بوی عشق روی پله های سال
عبور کرده و نفس گیر است
گلهای کاغذی ات روی بستر شب
خواب های جهنم تیر است
روزها پی هم فسیل می گردند
در انجماد قرون زمستان ها
آبها و زمین روبه خشکسالی ست
جهان پر است از دوزیستان ها
چشمهای منتظرت سبز است
پشت روزهای گرم خردادی
انقلاب می کنند در شهر
پیش عابران فصل آزادی
سالهای کبود این تقویم
بی تو حقیقتا سرد است
این عشق که در زمان جاریست
بی تو معنی غم و درد است
#محسن_مهرآسا
#پاییز_در_راه_جنون
افشین سیزده
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
محمد جواد
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
ناهید(خانم معلم )
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟