قایقی خواهم ساخت...
با کدام عمر دراز؟!
نوح اگر کشتی ساخت،
عمر خود را گذراند،
با تبر روز و شبش،
بر درختان افتاد،
سالیان طول کشید،
عاقبت اما ساخت...
پس بگو ای سهراب؛
شعر نو خواهم ساخت...!
بیخیالِ قایق...
یا که میگفتی،
تا شقایق هست زندگی باید کرد...؟
این سخن یعنی چه...؟!!
با شقایق باشی؛
زندگی خواهی کرد...
ورنه این شعرو سخن،
یک خیال پوچ است...
پس اگر میگفتی؛
تا شقایق هست،
حسرتی باید خورد؛
جمله زیباتر میشد...!
تو ببخشم سهراب...
که اگر در شعرت،
نکته ای آوردم،
انتقادی کردم؛
به خدا دلگیرم،
از تمام دنیا،
از خیال و رویا؛
به خدا دلگیرم،
به خدا من سیرم،
در جوانی پیرم...
زندگی رویا نیست؛
زندگی پردرد است؛
زندگی نامرد است...!
زندگی نامرداست...!
هوای تازه
Verwijder reactie
Weet je zeker dat je deze reactie wil verwijderen?
امیر باران
Verwijder reactie
Weet je zeker dat je deze reactie wil verwijderen?