سلام به همگی.وقتتون بخیر وسلامتی!!
فکر میکنید کدوم تصویر رو بیشتر دوست دارین وبه شما حس قشنگتری میده وچرا؟
(یه وقت فک نکنین میخوام پرسشنامه روانشناسی پر کنم ها !! )

وقت همگی بخیر وشادی
شاید عجیب باشه براتون اما همینجوری به ذهنم رسید!
اگه زبونم لال....دور از جون ....امشب شب آخر زندگیتون باشه ! دوست دارین شام چی وکجا و با کی بخورین؟!!

امشب که سقف بی ستاره اتاقم بر سرم سنگینی میکند مانده ام که از چه بنویسم......
از آنهایی که دیروز با من بوده اند و امروز رفته اند.....؟
یا از تو که همیشه حرفهای مرا میخوانی.....؟
از تو مینویسم....!!
از تو......

اگر جایی که استاده اید را نمیپسندید....عوضش کنید!!

شما درخت نیستید!!!

چرا وقتی قله ها فرو میریزند وقامتها فرو می افتند ما بیدار میشویم؟؟!!

ای کاش قبل از "زنده یاد"..."زنده باد" میگفتیم....!

ای کاش..!

روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری به شنا برویم؟
حقیقت ساده پذیرفت لباسهایش را در آورد و به دریا رفت . دروغ لباسهای او را پوشید و رفت!!!
از آنروز دیگر حقیقت عریان و زشت است....
ودروغ ظاهری آراسته و زیبا دارد..... در لباس حقیقت....!!

در زندگی خیلیها برایم دست تکان دادند....
اما چه کم بودند دستانی که تکانم دادند.......

به سلامتی کسی که نمیشناستت اما نوشته هاتو میخونه.....تا از درونت باخبر بشه و زیرش لایک بزنه....
نه واسه اینکه خیلی خوشش اومده...واسه اینکه بهت بفهمونه تنها نیستی....

هیتلر و صدام حسین خطاب به مدیر عامل سایپا:
چطوری اینهمه آدم کشتی؟!؟!؟!؟!؟!؟!

گاهی باید خود را برداشت و برد ....آنجا ک فقط خودت باشی و خودت ....
وبرای خودت به جای هر قرص ودارویی تا میتوانی فریاد تجویز کنی

آموزش رقص اونم از نوع مهندسی!!!!

انواع عقیده در تولید:
امریکایی: هم خوب کار کنه هم بادوام باشه
انگلیسی:جنسش خوب باشه و مشتری راضی باشه
ایرانی:تا وقتی مشتری خرید سالم باشه بعد که خرید مهم نیست
چینی:فقط ایرانی بخره...!!

خسته ام ....ا
ز این تکرار ساعتها ..از بیهوده بودنها..
از بیتاب ماندنها..از این تردیدها خسته ام..
..نیرنگ ..شک..خیانت..
از رنگین کمان سرد آدمها پریشانم...
دلم پرواز میخواهد...
کاش میشد سبکبلالانه روحم را پرواز دهم...به سمت کودکی...
آنجا که دغدغه هایم مثل امروز نبود...ودر حالی که زیر نم نم باران به سمت مدرسه میدویدم با صدای هر چه بلندتر میخواندم:
خوشا به حالت ای روستایی..... 

آقا اجازه خسته ام از این همه فریب
از های وهوی مردم این شهر نانجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند
دیواهای کوچه از پنجره بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه میزنند
عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
شیرینی و وجود مرا تلخ میکنند
فرهاد های کینه پرست پر از فریب....

این اعتماد بنفس تو منو کشته!!