تو هم به فکر منی حاضرم قسم بخورم
همین زمان علنی حاضرم قسم بخورم
به شوق وصل تو هر روز روزه میگیرم
و با چنین دهنی حاضرم قسم بخورم
که مثل من تو هم از این فراق دلتنگی
به فکر آمدنی حاضرم قسم بخورم
تو در میان کسانیکه بینشان هستی
طلای در لجنی حاضرم قسم بخورم
سکوت میکنی اما در انتهای سکوت
لبالب از سخنی حاضرم قسم بخورم
دلت بهانه و جمعی به فکر صید تو اند
برای اینکه زنی حاضرم قسم بخورم
از این غزل خوشت آمد و مانده ای که از آن
چگونه دل بکنی حاضرم قسم بخورم
مهرداد بابایی
بلوتوث کبیر :یک نفر صد سکه دارد یکی نفر دیگه یک سکه.
شما از کدام یک از اینها سکه میگیرید ؟
قبله ی عالم : خوب از اونی که یک سکه دارد ... !
چون اونی که صد سکه داره به هر حال قدرتی برای خودش داره چهار تا آدم دور برش جمع شدن نمیشه رفت طرفش که.
ولی اونی که یک سکه داره خوب کسی رو نداره ، تو سرشم میزنیم ، سکشو میگیریم ، دو تا اردنگی هم بهش می زنیم . یه کم منطقی باش .....!
قهوه تلخ-مهران مدیری
خیلی آشناس برام این وضعیت
گفتمـــــــــــــــــــــــش آغاز درد عـــــــــــــشق چیست؟
گفت آغازش سراســــــــــــــــر بندگیـــــــــــــست
گفتمش پایان آن را هـــــــم بگو
گفت پایانش همه شر مندگیست
گفتمـش درمان دردم را بـــگو
گفت درمــانی ندارد بی دواســـــــت
گفتمــــــــــــــــش یک اندکی تسکین آن
گفت تـــــــــــــــــــــسکینش همه سوز و فناست