پیش 7 سال - ترجمه

يك نَفَر نيست كه دلتنگ نگاهش باشيم
بي قرار غم چشمان سياهش باشيم

او شود سنك صبور دل ديوانهء ما
ما شريك غم تنهايي و آهش باشيم

يك نَفَر نيست بپرسد كمي از حال دلم
لحظه ها را نگران ِگٓه و گاهش باشيم

ناز گيسوى كسي وقت تماشاي غروب
دست باد و من و دل فكر گناهش باشيم

قاصدك هان! چه شده؟ از كه خبر آوردي؟
نفسي نيست دگر چشم به راهش باشيم!

چشم زيباي كسي باشد و آشوب كند
من و دل سينه سپر، مرد سپاهش باشيم

يك نَفَر نيست در اين شهر دل از ما ببرد
وقت دلتنگي و اندوه پناهش باشیم

پسند