خدايا شكرت
*********
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود ، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش
کند تا خانه اش را بفروشد و برای بازدید خانه مراجعه کند.دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا
برای صاحب خانه خواند. )) خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق
های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار (( صاحب خانه گفت دوباره بخوان!
مرد اطاعت کرد و متن آگهی را دوباره خواند و صاحب خانه گفت : این خانه فروشی نیست!!! در تمام مدت عمرم می خواستم جایی
داشته باشم مثل این خانه ای که تو تعریفش را کردی ، ولی تا وقتی که تو نوشته هایت را نخوانده بودی نمی دانستم که چنین
جایی دارم … خیلی وقت ها نعمت هایی را که در اختیار داریم ، نمی بینیم چون به بودن با آنها عادت کرده ایم ، مثل سلامتی ،
مثل نفس کشیدن ، مثل دوست داشتن ، مثل پدر ، مادر ، خواهر و برادر ، فرزند ، دوستان خوب و خیلی چیزهای دیگه که بهشون
عادت کردیم ولی نعمتهای بزرگ پروردگار مهربونمون هستن.
پروردگارا سپاس بابت تمام مهربونیهات و تمام این نعمتهای بی دریغت…

پسند