سالها پیروی مذهب رندان کردم/تا به فتوای خرد حرص به زندان کردم
سایه ای بر دل ریشم فکن ای گنج روان /که من این خانه به سودای تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون/میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست/آنچه سلطان ازل گفت بکن آن کردم
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع/گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ/هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا/من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
مجیدندایی
چون عاقبت کار جهان نیستی است/ انگار که نیستی,چو هستی خوش باش(خیام)
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
سجاد خاکشور
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
مجیدندایی
اینجور که با ولع همی میائی / ترسم که ترک خورد لبم,میدانی
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟