برای شروع، اول از ظاهرم می گم. جثه ریزه میزه و البته متناسبی دارم. بنا به اصالت شمالی خانوادگیم، خوش‌پوش و با سلیقه بار اومدم. در مورد چهره هم فکر میکنم آینه بیشتر از خودم صاحب نظر باشه. اما از بعد شخصی و شخصیتی طبیعت پرشور مردادی ها رو یدک میکشم.بالغ درون من چیزی از زرنگی و سیاست بلد نیست ولی سادگی و شیطنت کودک درونی که دارم به اندازه کافی جاشو پر میکنه. بخش قابل توجهی از خلوت من به فرهنگ و هنر اختصاص داره. با شعر و ادبیات زنده میشم. از موسیقی خوب جون میگیرم و با کتابام به قول شاملو تا مرز ناممکن پیش میرم. برای شعور و تفکر مثبت، احترام خاصی قائلم و دارم بلد میشم که ازش بی نصیب نمونم. واسه یه زندگی خوب پر از عطش و ایده ام که اگه از اشتیاق و شور خالی باشه دیگه حرف تازه‌ای برای من نداره. به عقیده احترام میذارم ولی با خرافه و تقلید میونه‌ای ندارم. محبت و معرفت به چشمم میاد و قدرشو می‌دونم برای مردانگی و تموم متعلقاتش جایگاه خاصی قائلم. خانواده جزء مقدساتمه ساختن زندگی جنم مردونه می‌خواد و تزئینش ظرافت زنانه. بدون خلاقیت و ذوق میشه یه استعاره نخ‌نما. توقع رابطه رو زخمی می‌کنه. کشف نکردنی تر که باشیم عمر لذت های زندگیمون طولانی‌تره. شاید از نوشتنم بر میاد که پرحرفم ولی برای کسی که اهلش نباشه چیزی جز حرفای روزمره سکوتم رو نمی‌شکنه. بوی قهوه، صدای دریا و رنگ زرد رو دوست دارم. از قضاوت شدن بیزارم و اعتقاد دارم گفتگو مسیر بهتری رو پیش روی رابطه میذاره. غرور و خودخواهیم تا جایی که مرزهای شخصیتم به رسمیت شناخته بشه قابل تعدیله. صریح و بی‌لهجه، از رابطه ام آرامش میخوام و درک و احترام و عشق.و به ترجمان فروغ من به به بهانه های ساده خوشبختی خود فکر میکنم.

پسند