روز و شب ، با اينکه از دنيا شکايت مي کنم
من به اين دلواپسي ها ، دارم عادت مي کنم
شرط خوشحالي ، در اين دنيا فقط ديوانگيست
بعد تو ، ديوانه مي بينم ... حسادت مي کنم
مي روي ، زير فشار زندگي خم مي شوم
مي شوم ! اما به سختي استقامت مي کنم
مدتي ، در قلب من بودي و حالا در سرم !
کار سختي نيست ... تنها جا به جايت مي کنم
بعد از اين گاهي سلامي، گوشه چشمي، خنده اي
شکر ايزد ! در همين حد هم قناعت مي کنم
من نه جلادم ! نه زندانبان ، کسي هم نيستم
چون خودت مي خواستي، باشد ! رهايت مي کنم
لب به دندان می گزم ، ... پنهان بماند راز تو
بیش از این چیزی نمی گویم ، رعایت می کنم
پيش من خوشبخت بودي، بعد از اين هم سعي کن
لا اقل خوشبخت تر باشي ، دعايت مي کنم
استودیو نقاشی
Verwijder reactie
Weet je zeker dat je deze reactie wil verwijderen?
سید امیر
پس عاقلا بشینن گریه کنن!!
Verwijder reactie
Weet je zeker dat je deze reactie wil verwijderen?
عباس
Verwijder reactie
Weet je zeker dat je deze reactie wil verwijderen?