10 yıllar önce - çevirmek

آن روز که بود چشمام خیره به تو پیک بودند که بگن دل زنجیره به دل تو به امید آنکه شاید نیم نگاهی به نگاهم بنگاهی که میان تشویش زمانه شایدازدل پردردم کسرگردد آهی وتسکین گردداندازه پرکاهی اماچون که چشمات دیگر نداشت عادت دیدن فقرا را رنگ تکراری سادگی وصدق و صفارا گشت آنهاهمه خیالاتی واهی شدآن همه آرزو محکوم به تباهی راست گفته بود شاعر برای آنکه اطرافت گرددشلوغ چراغ دوستی ات همیشه باشد پرفروغ بایدرنگ گیری از رنگ های رنگین کمانی مملو از رنگ های بدجنسی وخیانت ودروغ حال آن غریبه ترین آشنات گشت مدفون زیر حجم خاطرات ماند درنقطه پایان آن راه که هرگز نگشت آغاز یا به زبانی دیگر مثل سردرگمی واژه های واژگون \"آغاز در پایان\"و\"پایان درآغاز\" گشت متحیر که آغاز راه است یا پایان حال نه پایرفتن مانده است نه پذیرش رکود و ماندن \"همچنان در تقلای برداشتن قدمی\" اما... شکستگی پروبال درنخستین تجربه پرواز حاصلش مرگ امید و انگیزه است وترس از آغاز برای تفریق ازمردگان هچنان درحال دست پازدنم اما خسته وبی رمق... علی زارعی(رهگذر) ‏

Beğen