سه تا لاکپشت شیرازی تصمیم میگیرن برن یه جنگلی تو شمال چیپس بخورن راه میوفتن بعد از هفت سال میرسن شمال در پاکت باز میکنن می بینن ماست یادشون رفته، به دوستشون میگن تو برگرد بیار!
اونم میگه :خودتون برید!خلاصه سه سال بحث میکنن تا راضی میشه میگه: من برم خداوکیلی نمیخورین؟
دوستاش میگن: نه ناموسا!
بعد لاکپشتِ سوم راه میفته و میره.
هفت سال میگذره نمیاد،چهارده سال میگذره نمیاد، بیست یک سال میگذره نمیاد آخر لاکپشت اولی به دومی میگه:
بیا بخوریم بابا این نیومد.
یهو لاکپشت سومیه از پشت درخت میاد بیرون میاد میگه:
دیدین گفتم کصافطا؟ دیدین گفتم اگه من برم میخورین؟ من نمیرم...

پسند