دختــر بچـه شفا گرفتــه بـود ازش سوال کردم
چه دیــدی و چه شنیـدی ؟
دختــرک بـا آرامشی خاص گفت هیچ.
فقط پــدرم را خبـر کنیــد !
گفت :
بابا ، امـام رضـا بهم گفت : بـه بابات بــگو دیــگه بـه خواهرم چیــزی نگه !
پــدر بـه خادم گفت : دخیل کـه بستم
بـه امـام رضــا گفتـم : می خوای دختــرمو شفا نـدی شفا نــده.
اما بــرگردم قـم بــه خواهرت گلایــه ميكنم . .
امیرحسین
Eliminar comentario
¿ Seguro que deseas eliminar esté comentario ?
امید میرزایی
Eliminar comentario
¿ Seguro que deseas eliminar esté comentario ?
ننه(✿◠‿◠)
Eliminar comentario
¿ Seguro que deseas eliminar esté comentario ?
مرجان
Eliminar comentario
¿ Seguro que deseas eliminar esté comentario ?