باز باران بی ترانه ...

باز باران با تمام بی كسی های شبانه ...

می خورد بر آن تنها ...

می چكد بر فرش خانه ...

باز می آید صدای چك چك غم ...

باز ماتم ...

من به پشت شیشه ای تنهای تنها

از همه دنیا و سختیها رمیده ...

نمی دانم ,

نمی فهمم ,

چرا مردم!

نمی فهمند كه آن كودك ...

كه زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد,كجای لذتش زیباست؟

پسند