سه تارم ، راست ميگويد ، كمي ناكوك و بد حالم
مخالف ميزنم ، زيرا ، مخالف گشته اقبالم
دلم مي خواهد امشب را در اوايش رها باشم
ولي افسوس دلتنگم ، ولي افسوس بي بالم
اسير اشك نافرمان ، اسير بغض حرمانم
گلو را مي فشارد دل ، پر از قيلم ، پر از قالم
نه اهي و نه سودايي ، نه شوري و نه غوغايي
دل ارايي ندارم تا كه پرسد حال و احوالم
به دامان تو افتادم ولي دامن كشي كردي
خدايا عاشقي كن تا...بفهمي از چه مينالم
M
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟