باز باران بی ترانه...
باز باران با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها
می چکد برفرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم
باز ماتم...
من به پشت شیشه تنهایی افتاده
نمی دانم.نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست...
نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند
که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد
کجای ذلتش زیباست...
نمی فهمم.....
baran
عجب اصالتی
اصن یه وضییه
Deletar comentário
Deletar comentário ?
سینا محمدی
Deletar comentário
Deletar comentário ?
سینا محمدی
چت کسی نیم کنه بامن
Deletar comentário
Deletar comentário ?