--زن--
زن ،
واژه ی سنگینیست
بی مقدار میشکند هر روز
زیر ضربه های نا برابری
این درد را در اشک های مادری حس کردم
که هر شب هم آغوش گریه میشد
از زن بودن انگار
یک صدای حبص شده را میفهمید
گویی فقط یک ابزار است برای خشنود کردن لذت های جنسی مردی در ماهیت یک همسر
و این فاجعه ایست عمیقتر از آنچه به اندیشه ها قد بدهد
ما همواره خودخواهیم
خیانت میکنیم و زن مقصر میشود
بی عدالتی میکنیم و زن مقصر است
همیشه حق با ماست
و زن فقط پایمال میشود
زن را میپوشانیم چون او سهمی ندارد
جایگاه اورا به یک موجود فریبنده میشناسیم
و اینگونه زن را در حجاب جهل محصور آنچه خودخواسته ایم کردیم
ارزش اورا وقتی ارج مینهیم که باکره به منزلمان بیاید
اورا اگر سرکش یافتیم
به سادگی برچسب فاحشگی اش میزنیم
او حق ندارد تصمیم بگیرد
نمیتواند آینده اش را رقم بزند
و خودرا مالک شخصی زن میدانیم
اورا ناتوان میخوانیم
و تمام خستگی کار را به سنگینی صدها تن پنبه ارزانیش میداریم
یادم نمی آید لطیف تر از زن صدایم را خوانده باشد
در خاطرم نیست معصوم تر از زن برایم اشک ریخته باشد
در کجا پاسخ میدهیم جواب این بی شمار الطاف را
زن عجیب نیست
اوست عنصر احساسات
چه کس بهتر از زن درک کرد عقده هایم را
قبله ام را مادری میدانم که زن است
زن زیباست
به زیبایی یک خورشید
نازک است و نرم تر از احساس های لطیف
جانمازم خواهریست که برای دردهایم اشک می ریخت
من عبادت خواهم کرد مقام زن را
چرا که برای وطنم زنانی آزاده قربانی شدند
زن فقط ابزار نیست
او برابر است با تو
زن یعنی بهشت
یعنی عشق
زن محبت است
یعنی از خودگذشتن
و یعنی مادر
--آرتان داودی--
شیدا
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?