عشق با روح انسان پـیـونـد می خورد،
،زنـدگـی بـدون عـشـق ،سـرد و مـرده اسـت،
،زنـدگـی تـوام عـشـق ،گرم و پـر خروش اسـت،
،هـر کـس کـه عشق را هـرگز نیافت زندگی هـم نکرد،
،و کسی هـم کـه عشق را یـافـت زنگی اش را ازدست داد،
،عشق شوری در نهاد ما نهاد***جان ما در بوته سودا نهاد،
،بـا عشق می توان دنیـا رو بـه انـدازه یک نفر کوچک کـرد،
،بـا عشق مـی تـوان یک نفر رو بـه اندازه دنیا بزرگ کرد،
،عشق با درد هـمـراه است، چون دگرگون می کند،
،عشق واقعی تنـهایی را به یگانگی مبدل میکند،
،عشق زیباست چون ،خدا،عشق را به ما
روزگاری خواهد رسید . . .
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی
دلت هوایم را خواهد کرد . . .
...
به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را . . .
به یاد خواهی آورد خنده هایم را . . .
به یاد خواهی آورد اشک هایم را . . .
به یاد خواهی آورد آغوشم را
. . .
مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی :
من آغوشت را می خواهم
گل عشقت كه می بویم به یاد آن نگاه خیس و نم ناكت
شوم، آشفته و دیوانه هردو نگاه پاك و غم ناكت
تو كه باد بهارانی بر این تن وز كه می سوزد تنم در تب
كه می سوزد دلم در آتش سینه
چنان شمعی بر افروزد میان آسمان شب
تو احساسات نوید عاشقی را دادو باراندی
دوچشم بی فروغم را
به دشت خشك احساسم
فرا دادی كبوتر وار پروازی
به اوج قلههای درك و ادراكها ولی افسوس و صد افسوس
فنا گشتند همه در اوج رویاها
كنون بار سفر بسته و از تو دور خواهم شد
و چون گمگشته ای در جاده پایان رویاها پیشخواهم رفت
و چون تو بنگری از پشت این مه غبار آلود خواهد دید
هنوز در حال رفتن هستم و اجباری به رفتن بود
رفیقا پس دگر دیگر نگو جانا تو خود ویرانه كردی
آشیان عشق و دوستی را.
suodabeh
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
phontom_night
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
amiir
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟