هزار سال به سوی تو آمدم
افسوس
هنوز دوری
دور از من ای امید محال
هنوز دوری
آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که می رسم به تو
شاید هزار سال دگر
صدای قلب ترا
پشت آن حصار بلند
همیشه می شنوم
همیشه سوی تو می آیم
همیشه در راهم
همیشه می خواهم
همیشه با توام ای جان
همیشه با من باش
فریدون مشیری
آدم هایی هستند که دلبری نمیکنند..
حرفهای عاشقانه نمیزنند..
چیز خاصی نمیگویند که ذوق کنی..
آدمهایی که نمیخواهند عاشقت کنند..
اما عاشقشان میشوی..
ناخواسته دلت برایشان میرود..
این آدمها فقط راست میگویند..
راست می گویند با چاشنی قشنگ " مهر"
لبخند میزنند ..
نه برای اینکه توجهت را جلب کنند..
لبخند میزنند چون لبخند جزئی از وجودشان است..
لبخندشان مصنوعی نیست..
اجباری نیست..
در لبخندشان خدا را میبینی..
اینها ساده اند..
حرف زدنشان..
راه رفتنشان..
نگاهشان..
ادعا ندارند..
بی آلایشند ..
پاک و مهربانند..
"چقدر دوست دارم این آدم های بی نشان اما خاص را"
هر از گاهی
خودت را هَرَس كن ...
شاخه های اضافیت را بزن،
پای تمام شاخه بریده هایت بایست،
تمام سختی هایت ...
دردهایت ...
خاطرات بَدت را ...
باغبانی کن
سَبُك كن فكرت را
از هرچه آزارت می دهد
ریاضیدان باش
حساب و کتاب کن
خوبی های زندگیت را جمع کن
آدمهای بدِ زندگیت را کَم کن
دورِ کسانی که تو را از خدا دور می کنند، خط بکش ...
همه چیز خوب می شود
قول ...
خوب می شود