لیلا حاتمی به عنوان یک شخصیت حقیقی در فرانسه حضور پیدا کرد نه شخصیت حقوقی
از طرف هیچ نهاد دولتی هم به فرانسه اعزام نشده بود و ضمنا برای روبوسی هم پیشقدم نشد و الان این همه جنجال به پاشد
در اینکه یه سری حریمها رعایت نشد شکی ندارم ولی فقط یه سوال ذهنم را درگیر کرده و اون اینه که روبوسی لیلا حاتمی به عنوان یه شخص معمولی جامعه اشکال داره یا روبوسی رییس جمهور کشور با مادر چاوز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
روبوسی لیلا حاتمی مشکل داره یا روبوسی رییس جمهور محترم با خانمی در خیابان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
که بعد ها شفاف سازی شد و فهمیدیم که جناب دکتر به مادر چاوز حس پسر و مادری داشتن و صرفا بخاطر کاستن از تالمات مادر داغدیده اقدام به بوسیدن ایشون کردن !!!!!!!!!!!!!!!!!!
اون خانم هم که تو همین خیابونهای پایتخت بوسیدن غریبه که نبود معلم کلاس اولشون بود دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا من نمیدونم باید به لیلا حاتمی ایراد گرفت یا ...............................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من باور دارم ...
• که گاهى کسانى که انتظار داريم در مواقع پريشانى و درماندگى به ما ضربه بزنند، به کمک ما مىآيند و ما را نجات مىدهند.
من باور دارم ...
• که گاهى هنگامى که عصبانى هستم حق دارم که عصبانى باشم امّا اين به من اين حق را نمىدهد که ظالم و بيرحم باشم.
من باور دارم ...
• که زمينهها و شرايط خانوادگى و اجتماعى برآنچه که هستم تاثيرگذار بودهاند امّا من خودم مسئول آنچه که خواهم شد هستم.
من باور دارم ...
• که نبايد خيلى براى کشف يک راز کند و کاو کنم، زيرا ممکن است براى هميشه زندگى مرا تغيير دهد.
من باور دارم ...
• که دو نفر ممکن است دقيقاً به يک چيز نگاه کنند و دو چيز کاملاً متفاوت را ببينند.
من باور دارم ...
• که زندگى ما ممکن است ظرف تنها چند ساعت توسط کسانى که حتى آنها را نمىشناسيم تغيير يابد.
من باور دارم ...
• که گواهىنامهها و تقديرنامههايى که بر روى ديوار نصب شدهاند براى ما احترام و منزلت به ارمغان نخواهند آورد.
نلسون ماندلا
یادداشتی از نلسون ماندلا :
من باور دارم ...
• که دعوا و جرّ و بحث دو نفر با هم به معنى اين که آنها همديگر را دوست ندارند نيست.
من باور دارم ...
• که بلوغ بيشتر به انواع تجربياتى که داشتهايم و آنچه از آنها آموختهايم بستگى دارد تا به اين که چند بار جشن تولد گرفتهايم.
• و دعوا نکردن دو نفر با هم نيز به معنى اين که آنها همديگر را دوست دارند نمىباشد.
من باور دارم ...
• که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم، گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.
من باور دارم ...
• که صرفنظر از اين که چقدر دلمان شکسته باشد دنيا به خاطر غم و غصه ما از حرکت باز نخواهد ايستاد.
من باور دارم ...
• که دوستى واقعى به رشد خود ادامه خواهد داد حتى در دورترين فاصلهها. عشق واقعى نيز همين طور است.
من باور دارم ...
• که ما مىتوانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمام عمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم ...
• که زمان زيادى طول مىکشد تا من همان آدم بشوم که مىخواهم.
من باور دارم ...
• که هميشه بايد کسانى که صميمانه دوستشان دارم را با کلمات و عبارات زيبا و دوستانه ترک گويم زيرا ممکن است آخرين بارى باشد که آنها را مىبينم.
من باور دارم ...
• که ما مسئول کارهايى هستيم که انجام مىدهيم، صرفنظر از اين که چه احساسى داشته باشيم.
• که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم ...
• که اگر من نگرش و طرز فکرم را کنترل نکنم،او مرا تحت کنترل خود درخواهد آورد.
من باور دارم ...
• که قهرمان کسى است که کارى که بايد انجام گيرد را در زمانى که بايد انجام گيرد، انجام مىدهد،
هرگز شیشه عطر از دستتان افتاده که بشکند؟
شیشه ی عطرم شکسته بود!
حیاط پر از بوی خدا شده بود!
ستاره ام - درشت و درخشان-
روبه رویم پشت به دیوار،
سر بر گریبان برده بود
و من در آغوش ماه
برای همیشه به خواب رفته بودم!
با گونه ی خیس و کبود سیزده سالگی ام
که جای آخرین بوسه ی مادرم بود!
\"زنده یاد حسین پناهی\"