شیخی ولیمه گرفت وهمه ی طرفدارانش را دعوت کرد
اطعمه فراوان بود که برق رفت به یکی گفت که تا آمدن برق همه مشغول دست زدن شوند تا مبادا کسی سفره را هاپولی کند. صدای کف زدن بلند بود که برق آمد. چشم همه به سفره افتاد که غارت شده بود شیخ گفت ما که همگی دست میزدیم؛نکند جنیان سفره را غارت کرده اند! رئیس اجنه ظاهر گشت و گفت: شما هریک با یک دستتان به گردنتان میزدید و با دست دیگر غذاها را درشکمتان میریختید آنوقت تقصیرش را میاندازید گردن اجنه ؟! یکی از قلندران فرزانه گفت اینان در این کار ید طولایی دارند.
سالهاست که با یک دست بر سر و سینه میزنند و با دست دیگر جیب خلایق خالی مکنند و میگویند اجنبی برد!!!!

پسند