7 anos atrás - Traduzir

اجازه ندهیم
یک رابطه که عمرش تمام شده هی کش پیدا کند
تا جایی که همهء خاطرات خوبش را هم با خودش ببرد
ما فقط بلد شدیم سخت عاشق شویم یاد گرفتیم فقط عشق بورزیم
یادمان ندادند عاشق چه جور"آدمی" شویم.
آغوش باز کردیم و چشم باز نکردیم، دلمان لرزید دستمان و نگاهمان، حواسمان پرت یار شد، جاده را گم کردیم.
کداممان وقتی فهمید
معشوق از جنس دیگری است، برگشت توی جاده خودش؟
کداممان به وقتش رشته را پاره کردیم؟ زندگی کوفتمان شد.
خوشی به کاممان ماسید ولی بیرون رفتن از رابطه را یاد نگرفتیم.
تا ته داستان را از حفظیم، از تلخی ماجرا خبر داریم ولی می زنیم به دل قصه تا ذوب شویم که تا آخر آخرش را بازی کرده باشیم
غافل از اینکه ته قصه،
گاهی فقط حسرت منتظر ماست...

Curtir