پیش 7 سال - ترجمه

ن کم آورده‌ام ن‌ بریدم! خسته هم نیستم... فقط میدانی؟ گاهی ب پشت سرم ک نگاه میکنم بی‌تکیه گاهی‌ اذیتم میکند! سخت است! همین ک دور میشوی همین ک کم پیدا میشوی دلم میلرزد! دلت را ک ندارم دستهایت را هم حمایتت مهربانیت من عشقت را هم ندارم لعنتی! میترسم از هر بار رفتنت... از اینکه جایی... کسی... و این عذاب ک دلت با دیگری... بگذریم! این‌ها کابوس‌های نیمه تمام من هستند! هی تکرار و تکرار! واقعا میدانی؟ ن...حتی نمیدانی! و همین ذره ذره مرا میکشد! خسته نیستم...ن! اما شب ک میشود از بین همه‌ی آنهایی ک هستند جای خالی تو تنها همدم من است! آنقدر تنها میشوم ک حتی خودم هم از خودم دل بکنم! مهم نیست... همین نبودن تو می‌ارزد ب تمام بودن‌ها! ن پشیمانم ن خسته! نبین ک شب‌هایم درد دارد صبح ک میشود من همان یاغی هر روزم! تو باز هم ندان!نباش! من ب جای هر دویمان عاشقم! قرار نیست اگر تو‌ نباشی کسی جایت را بگیرد... من ب این تنهایی راضی‌ام... یا تو یا خیالت... فقط میدانی..؟ ب چشمانت در همین عکس روبرویم قسم اگر زانو‌زدم ب این خاطر است ک نبودنت درد دارد لعنتی!میفهمی؟ ؟؟؟

پسند