ن کم آوردهام ن بریدم! خسته هم نیستم... فقط میدانی؟ گاهی ب پشت سرم ک نگاه میکنم بیتکیه گاهی اذیتم میکند! سخت است! همین ک دور میشوی همین ک کم پیدا میشوی دلم میلرزد! دلت را ک ندارم دستهایت را هم حمایتت مهربانیت من عشقت را هم ندارم لعنتی! میترسم از هر بار رفتنت... از اینکه جایی... کسی... و این عذاب ک دلت با دیگری... بگذریم! اینها کابوسهای نیمه تمام من هستند! هی تکرار و تکرار! واقعا میدانی؟ ن...حتی نمیدانی! و همین ذره ذره مرا میکشد! خسته نیستم...ن! اما شب ک میشود از بین همهی آنهایی ک هستند جای خالی تو تنها همدم من است! آنقدر تنها میشوم ک حتی خودم هم از خودم دل بکنم! مهم نیست... همین نبودن تو میارزد ب تمام بودنها! ن پشیمانم ن خسته! نبین ک شبهایم درد دارد صبح ک میشود من همان یاغی هر روزم! تو باز هم ندان!نباش! من ب جای هر دویمان عاشقم! قرار نیست اگر تو نباشی کسی جایت را بگیرد... من ب این تنهایی راضیام... یا تو یا خیالت... فقط میدانی..؟ ب چشمانت در همین عکس روبرویم قسم اگر زانوزدم ب این خاطر است ک نبودنت درد دارد لعنتی!میفهمی؟ ؟؟؟
یغما
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
فاطمه
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟