7 years ago - Translate

ای دو چشم مست تو در این حوالی بی نظیر
خسته ام ، تنهاترینم ، دست هایم را بگیر

قطره قطره آب شد، دل درغمت بی تاب شد
زیر خورشید فروزان نگاهت ناگزیر

آه اگر صد سال بنشینم تماشایت کنم
من نخواهم شد زچشمان تو هرگز سیرسیر

به امید با تو ماندن ، ازتو گفتن زنده ام
بی تو من می میرم ای بالا بلند سر به زیر

بس که دنبال تو راه افتاده ام دیوانه وار
رد پایم مانده بر شن های گرم این کویر

ای دلیل ماندن من در کویرستان درد
سایه عشق خودت را از سر من برمگیر...

Like