ava
پیش 8 سال - ترجمه

.
باید دور باشم . . .
از مکان هایی که تو در آن هستی
باید فاصله بگیرم، بیشتر و بیشتر
نمیتوانم تاب بیاورم با تو
در یک مکان باشم و نداشته باشمت
راستش حس حسادت هم مرا یاری میکند که نتوانم تو را کنار دیگری
دست در دست ببینم
باید از هر جایی که ممکن است
تو آنجا باشی دور باشم ، بگریزم ، بروم
باید برای فراموش کردنت دوباره تلاش کنم
اما مگر میشود؟؟
میدانم که دیگر تورا نخواهم داشت حتی اگر چندین هزار عاشقانه برایت بنویسم...
میدانم حالم خوب نیست و خیالبافی میکنم که اگر تورا نبینم فراموشت میکنم
درست مثل سالهای قبل که هر روز قرار میشد فراموش شوی ،
اما مگر میشد؟ مگر شد؟
الان هم نخواهد شد مطمئنم!!
مگر یکبار برای همیشه
درست است فقط با مرگ میتوانم دیگر بتو فکر نکنم

پسند