پیش 8 سال - ترجمه

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم

چه ها که می‌بینم و باور ندارم

چه ها،‌چه ها، چه ها، که می‌بینم و باور ندارم

حذر نجویم از هر چه مرا بر سر آید

گو درآید، درآید

که بگذر ندارد و من هم که بگذر ندارم

اگرچه باور ندارم که یاور ندارم

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم

سپیده سر زد و من خوابم نبرده باز

نه خوابم که سیر ستاره و مهتابم نبرده باز

چه آرزوها که داشتیم و دگر نداریم

خبر نداریم

خوشا کزین بستر دیگر، سر بر نداریم

در این غم، چون شمع ماتم

عجب که از گریه آبم نبرده باز

چه ها چه ها چه ها که می‌بینم و باور ندارم

چه آرزوها که داشتم من و دیگر ندارم

پسند