ای دل...برای آنکه نگیری چه میکنی
با روزگار دوری و دیری چه میکنی

بی اختیار بغض که می گیردت بگو
در خود شکست را نپذیری چه میکنی

بااین اتاق تنگ و شب سرد و گور تنگ
تو جای من...جز اینکه بمیری چه میکنی

ای عشق...ای قدیم ترین زخم روز گار
در گوشه ی دلم سر پیری چه میکنی

دست تو را دوباره بگیرم چه می شود
دست مرا دوباره بگیری چه میکنی

پسند