8 Jahre - übersetzen

تا حالا انقد نخندیده بودم دم نو یسنده اش گرم..............
بعضی پسرا هستن ..
مستی با هستی...
شکار با نگار....
ناهار با بهار...
شمال با نهال....
دریا با رویا....
ویلا با ژیلا....
ماشین با نوشین ...
خرید با مهشید......
بازم میگن ما تنهایم

Gefällt mir