اين قدر در بغل سرد هوا ناز نكن
پيش پاييز دگر سفره دل باز نكن

تا هوا منقلب و تيره و ابری ديدی
هوس كوچه بی عابر شيراز نكن

در هوای قدمت برگ اگر می ريزد
برگ را با قدمت محرم و همراز نكن

با تن لخت درختی كه به تو محرم نيست
عشق بازی نكن و عاشقی آغاز نكن!

خش خش ناله هر برگ به تو می گويد
فصل تو می گذرد عشق پس انداز نكن!

پسند