پیش 8 سال - ترجمه

باز امدم سری بزنم فیسکوب را/ دوباره امدم با سلام و درود فراوان به دوستان

لشگر مور به انبار هنر افتاده
غزل فاخر ایران به خطر افتاده
در پریشانی موهای تو احساسی نیست
فرق با زلف پریشان و سر طاسی نیست
بی غزل قامت تو سرو دل ارا نشود
چشمهای تو به گیرائی مینا نشود
باغزل قد تو چون سرو و صنوبر باشد
رخ تو چون مه و پیشانیت اختر باشد
تیر مژگانت و ابروی کمانت ز ازل
زینتی بود به ارایه ی ابیات غزل
محتوا رفت دگر جای غزل هذیان شد
غزل و مثنوی از قافیه ها عریان شد
حافظ ار بود یقینا\"که پشیمان می شد
از سر و وضع غزل زار و پریشان می شد
رودکی بود اگر بر سر و صورت می زد
ناله ها بر سر ما از سر غیرت می زد
در مزارش تن فردوسی اگر می لرزد
به فریب من و هذیان شما می ارزد؟
ای نجفلو تو چرا خون جگر می نوشی
صاحب شعر مگر مرده چنین می کوشی؟
بهترین کار تو ان است قلم بگذاری
به ز ان است دم شیر قدم بگذاری

تقدیم به دوستان هنرمند

پسند