9 jaren geleden - Vertalen


پس خدا دلتنگی اش گل کرد آدم آفرید
مثل من بسیار اما مثل تو کم آفرید

دست کم از من هزاران شاعر چشمان تو
دست بالا از تو یک تن در دو عالم آفرید

ریخت در پیمانه ام روز ازل از هرچه داشت
دید مقداری سرش خالیست ، پس غم آفرید

زشت و زیبا ، تلخ و شیرین ، تار و روشن ، خوب و بد
خواست ما سرگرم هم باشیم درهم آفرید

من بد و زشتم تو اما خوب و زیبا، بازشکر
لااقل ما را برای هم نه با هم آفرید

در هوای عشق من را خلق کرد اما تو را
دید من هم عاشقی را دوست دارم آفرید

Respect!