پیش 9 سال - ترجمه

میخوام از حال خودم واست بگم،،
تا حالا محرم راز خیلیا شدم،
واسه بعضیا شدم سنگ صبور و واسه خیلیا شدم محرم راز،،
هر چی کمبود از یه عشق بی سر انجام تو وجود خیلیا بوده،،
من با حرفای قشنگم جای خالیشو واسش پر کردم،
عاشقی رو خیلی خوب بلد بودم،،
اما هیچوقت واسه هیچکی جای عشقش نشدم،،
دلای شکسته رو بند زدم،
قلبای بی سروسامونی رو درمون کردم،،
ادعایی ندارم،،
حس خوبی که باید میچشیدم رو چشیدم،،
اما حتی واسه یک لحظه تو بازی نبودم،
توی عشق بازیه خیلی از این آدما
من فقط کنار گود
مث یک پزشک تیم
بایه مرحم ،
منتظره یه زخم تازه بودمو
وارد بازی نشدم...

پسند