پیش 9 سال - ترجمه

روزی مـیرسه که...
تــو خـونمون عشقم خـسته کوفته از سرکار میــاد
بهش خسته نباشیدمیگمواونم بوسم میکنه میره دوش بگیرهο
با غرغر از حمـوم بیــــآم بیــــــرون -.-
اونـــم سریــــع از پشتـ بغلمـ کنـه بگـه چـه نـآز نـآزی تشریـــف دارن بعضیـــا
منمـ بـآ ذوق برم سمتش تآ خط ریششـو بزنم سـرشـو خم کنـه تآ قــدم بهــش برســـه *ـــ*
یهـــو چشمــم بـه بــازوهـــای لختـــش بیوفتـــه و
مظلـوم نگـاش کنم وبگم : آقــآمـون ؟
اونمـ بـآزوشو بیـآره جلـو بگـه بیـــــا گـآز بگیـر بچــــه
من که یـه خـآنـوم کوچولـو بیشتـر نــــدارم
عاشق این دیوونه بازیام یعنی همین شیطنتا و دیوونگیا یه رابطه رو قشنگ و شیرین میکنه...

پسند