9 aos - Traducciones

تو فرودگاه بودم دیدم یه پسر بچه معصوم داره واکس میفروشه
دلم سوخت گفتم برم ازش بخرم
رفتم پیشش گفتم
آقا پسر چنده؟
گفت "٧٠٠،٠٠٠ تومن"
گفتم مگه این واکس ها رو از چی ساختن؟
یه لبخندی زد و گفت :مرده شور اون قیافت ببرن اینا خاویاره واکس نیست!

Me gusta