پیش 9 سال - ترجمه

همیشه عاشق اون سکانس فیلم قیصر بودم
که نامزد قیصر میرفت قلیونو آماده کنه ذغال گردونو میچرخوند
بعد قیصر پیچ وتاب بدنشو نگاه میکرد زیر لب میگفت استغفرالله.
یبار به دوس دخترم گفتم بیا ذغال گردونو بچرخون من نگات کنم،
ذغال گردونو گرفت دو دور چرخوند دور سوم از دستش در رفت
مثل توپ خورد تو سقف پذیرایی لوستر روشکست،افتاد پایین مبل رو سوزوند،
فرش از وسط آتیش گرفت،یعنی اسراییل خونه مارو با موشک بالستیک میزد
اینقد خسارت نمیدیدیم!
اسکل دست و پا چلفتی
از اون به بعد دیگه کلا فیلم نگا نمیکنم!!

پسند