امشبــــــــ میخــوام یه چنـدتا بسلامتــــــی بگـــــم:

سلامتی پسری که شب عروسی عشقش مست مست رفت دم در تالار نشست اما عروسی رو بهم نزد...
صبر کرد تا عروس بیاد بیرون....
عروس اومد همه بهش هدیه میدادن...
پسر هم رفت هدیه شو داد ...
عروس گفت این چیه ؟
پسر گفت این همون قرآنیه که بهش قسم خوردی مال من بشی.....


سلامتى پسرى كه با چشمان خيس وارد ساندويچى بغل"تالار عروسى"شد و گفت؛امشب عروسى عشقمه "بندرى بزار"
به سلامتى دخترى كه هر چقدر هم از دسته عشقش ناراحت باشه
سرش غر ميزنه وباهاش قهر ميكنه...
اما دلش نمياد بهش خيانت كنه...
به سلامتى همه مهره هاى تخته نرد تا وقتى رفيقشون تو حبس حريفه،هيچكى به احترامش بازى نميكنه...
سلامتى پسرى كه رفت سربازى مردشه،برگشت ديد نامزدش زن شده.!!
به سلامتى سربازى كه تو ايست بازرسى شيشه مشروب و تو ماشينشون ديد
اما به فرماندش چيزى نگفت
فقط به ما گفت؛يه پيكم به سلامتيه نامزدم بزنيد الان ٢ماه نديدمش...
به سلامتى خودم و خودت؛با هم بخوريم به هم نخوريم،باهم بخنديم به هم نخنديم...
به سلامتى هركى زديم رفت...
ميزنيم سلامتى غم شايد اونم رفت...............

به سلامتی پسری که وقتی به عشقش گفت عاشقشه..د ختره دلشو شکست ولی بعدش وقتی یه د ختری بهش گفت عاشقشه به پای د ختره موند و وفادارش شد و با خودش گفت نمی خوام زندگی اینم مث من شه

پسند