هستي خسته بود و خاكستري.....
مسيح نيامده بود.....
از موسي خبري نبود......
عطر هيچ پيام آوري به مشام نمي رسيد.....
آدميان چونان چارپايان
به بهانه تكه گوشتي
يكديگر را ميدريدند......
مزارع و كشتزارهاشان باگاوآهن جهل
به شوره زاري بدل شده بود
.......
آسمان خيس خاكستر بود
و تنور خورشيد،‌سردسرد
و زمين، خاكي و خون آلود
......
بهار سر در پرپاييز كرده بود
و خورشيد سر در گريبان ابر ظلمت
ساكت بود و سوت و كور
دوستي و لبخند و مهرباني
قرنها بود كه از فرهنگ لغات زندگي مردم
پاك شده بود
و خشم و كينه و دشمني
رفيق راهشان
.....
همدلي بي نام بود
و همراهي بي نشان
......
و سالها بدين سان گذشت......
به ناگاه.....
در يك پگاه پاكيزه بهاري...
پنداري كسي مي آيد.....
و صدايش به شكل حزن پريشان واقعيت بود...مي خواند:
((هومَتَه،هوخْتَه،هَوَِرشت َه))....."پندار نيك،گفتار نيك،كردار نيك"
.....
او زرتشت بود......
او به پاكي ، معنا بخشيد
به راستي،‌تجسم
و به مهر،تبلور
......
زرتشت آمد تا؛
با گاوآهن آگاهي
شوره زارناداني را شخم زده
و دانه ي دانايي را در مزرعه ي دل مردم بكارد.
زرتشت آمد تا جوابي باشد براي پرسش:
" آيا آنان كه مي دانند با آنان كه نمي دانندبرابرند؟"
.....
وايران زمين با روشني پيام زرتشت به پيش رفت
هخامنشيان با كورش بزرگ آمدند
كورش كبير شاگرد مكتب زرتشت ،آموخت:
آزادگي را،دانش را،مردم داري را،پاكي و راستي و عشق و محبت را....
.....
و اكنون پيروان زرتشت هنوز هم در نمازشان مي خوانند:
دين بهي داناپرست را مي ستاييم كه يوغ بردگي و اسارت را بر مي اندازد و جنگ افزار را فرو مي نهد ...كه آزادي بخش و راستين است
جاويد باد ياد پيامبر ايران باستان"زرتشت"كه در6فروردين1768پيش از ميلاد مسيح مقدس ، این عید را تبریک می گویم

پسند