با تو این ثانیه ها معنی تکرار نبودن
باور آینه ها جرات انکارنبودن
بودنت معجزه شرقی باران و عطش
تو نبودی روز و شب این همه تب دار نبودن
تو نه سحری تو نه جادو نه سرابی می دونم
تو نه آوازی رویا نه یک خوابی می دونم
تو همون آیت نوری توی شب های سیاه میدونم
توی آوار تباهی تو امیدی تو پناه ¬ میدونم
گرچه هنوزم فاصله ها خورشید رو ازمن میگیره
اما نذار این شب زده باز تو تن ظلمت بمیره
ثانیه ها ثانیه ها وسعت فریاد منه
کاری بکن کاری بکن فرصت میلاد منه
با تمام خستگی هام با همه دلبستگی هام
با تمام خستگی هام با همه دلبستگی هام
لب خاموشم تو رو چون شعری واسه فریاد کم میاره
تو کویر تشنه ی روح من بگو باز بارون بباره

پسند