بعد سال ها دختر کبریت فروش را دیدم !
بزرگ و زیبا شده بود …
به او گفتم : کبریت هایت کو ؟؟؟
میخواهم این سرزمین را به آتش بکشم !
خنده ی تلخی کرد و گفت : کبریت هایم را نخریدند ٫
سال هاست که خود را میفروشم!

پسند