ا" گاهی "

گاهی می شود
آنقدر قاب گرفت تمام بدبختی را
تا موزه دار شهر بلا دیدگان شوی
گاهی می شود
آنقدر بیگناه مجازات شد
تا اسکلت آزمایشگاه دبستان شوی
گاهی می شود
آنقدر بار بر دوشت نهند
تا قاطر چموش بیابان شوی
گاهی می شود
آنقدر پل پیروزی ساخت
که برتر ز مرد سد ساز میدان شوی
گاهی که می شود
کمی نفس کشید
هنگام عبور ذرات معلق آقاست
گاهی که می شود
کمی تبسم داشت
هنگام عزای خماری معرق آقاست
گاهی که می شود
دستی به کار داشت
هنگام بازی اخراج و معلق آقاست

گاهی نمی شود دردی که می رود
از ماتمی دگر آسوده جان شوی
تا مسلخی به پا در بیرق آقاست

سیاه سفید / ص 77

پسند