گفتند: این جا خیمه امام زمان علیه السلام است.

با عجله خدمت آن حضرت مشرف شد و سختی حال خود را به آن سرور عرض كرد و از ایشان دعایی برای گشایش كار و رفع مشكلات خویش خواست. حضرت او را به سیدی از اولاد خود حواله دادند و اشاره به او و خیمه اش فرمودند.

آخوند از محضر آن حضرت خارج شد و به همان خیمه ای كه اشاره فرموده بودند، رفت؛ دید عالم مورد اعتماد، جناب آقا سید محمد سلطان آبادی، كه روی سجاده نشسته و مشغول دعا خواندن است، در آن خیمه حضور دارد. به سید سلام كرد و كیفیت جریان را نقل كرد. ایشان جهت وسعت رزق، دعایی به او تعلیم نمود.

در این جا آخوند از خواب بیدار شد و در حالی كه دعا به یادش مانده بود، به طرف خانه آن عالم بزرگوار به راه افتاد. از طرفی قبل از دیدن این خواب، رابطه آخوند عراقی با سید قطع بود و علتش را اظهار نمی كرد.

وقتی خدمت سید رسید، او را به همان شكلی كه در خواب دیده بود، روی سجاده خود نشسته، مشغول ذكر و استغفار مشاهده نمود و سلام كرد.سید جواب سلامش را داد و تبسمی نمود؛ مثل این كه از قضیه مطلع باشد. آخوند برای گشایش كار خود دعایی خواست. مرحوم سلطان آبادی، همان دعایی را كه در عالم خواب تعلیم فرموده بود، بیان كرد.
آنچه را سید به آخوند در عالم خواب و بیداری تعلیم داده بود، سه چیز است: - اول: آن كه بعد از فجر صبح دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه بگوید « یا فتاح» - دوم: آن كه مواظبت كن به خواندن: - لاحَوْلَ وَلاقُوَّهَ اِلاّ بِاللهِ تَوَكَّلْتُ عَلَی الْحَی الَّذی لایمُوتُ وَ اَلْحَمْدُللِهِ الَّذی لَمْ یتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً وَ لَمْ یكُنْ لَهُ شَریكٌ فِی الْمُلْكِ وَ لَمْ یكُنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبیراً.- سوم، دعایی را كه ابن فهد حلی از حضرت رضا

پسند