خیلی این شعر را دوست میدارم...


خبرم رسید امشب که نگار خواهی امد

سر من فدای راهی که سوار خواهی امد

به لبم رسید جانم تو بیا که زنده مانم

پس از ان که من نمانم به چه کار خواهی امد

غم و غصه فراقت بکشم چنان که دانم

اگرم چو بخت روزی به کنار خواهی امد

منم و دلی و اهی ره تو درون این دل

مرو ایمن اندر این ره که فکار خواهی امد

می توست خون خلقی و همی خوری دمادم

مخور این قدح که فردا به خمار خواهی امد

همه اهوان صحرا سر خود گرفته بر کف

به امید انکه روزی به شکار خواهی امد

کششی که عشق دارد نگذاردت بدین سان

به جنازه گر نیایی به مزار خواهی امد

به یک امدن ربودی دل دین و جان خسرو

چه شود اگر بدین سان دو سه بار .....

خواهی امد
شعر از امیر خسرو دهلوی است.

پسند