الان ۱۲ شبه از صبحه پای کاریم
بازم روبه رو شدیم با سفره های خالی
این حرفا شدن فقط مشتی گفته های عادی
توهم پری از این همه حفره های مادی

خیابونا پر از مشتی کاسب پست
پر از ادمای محتاج کاسه به دست
پر از آدمای خردمند تحصیل کرده
که زندگی انتحارو و بهش تحمیل کرده

پر از آدمای سخت کوش کارگر
که کاغذ فردای روشن رو پاره کرد
پر از کسی که دنبال پول کلی گشت
آخرم رسید به فروش کلیش

پر از بغضی که نترکید و اشک نشد
پر از استعداد هایی که کشف نشد

پر از من تو و قصه ها و درد



ب افتخار یاس بكوب لایك

پسند