از دل و دیده، گرامی تر هم آیا هست؟

آری دست!

زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان

بی گمان دست گران قدرتر است.



هرچه حاصل کنی از دنیا، دستاوردست!

هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین

دست دارد همه را زیر نگین!



شرف دست همین بس که نوشتن با اوست!

خوش ترین مایه ی دلبستگی من با اوست.



در فروبسته ترین دشواری، در گرانبارترین نومیدی

بارها بر سر خود بانگ زدم: هیچت ار نیست مخور خون جگر

دست که هست!



اوه چه نیروی شگفت انگیزیست

دست هایی که به هم پیوسته ست!

به یقین، هرکه به هر جای در آید از پای

دست هایش بسته ست!



دست در دست کسی

یعنی: پیوند دو جان!

دست در دست کسی

یعنی: پیمان دو عشق!

چه سخن ها که بیان می کند از دوست به دوست



دست، گنجینه ی مهر و هنر است:

خواه بر پرده ی ساز

خواه در گردن دوست

خواه بر چهره ی نقش

خواه بر دنده ی چرخ

خواه بر دسته ی داس

خواه در یاری نابینایی

خواه در ساختن فردایی!



آنچه آتش به دلم می زند، اینک، هردم سرنوشت بشرست

داده با تلخی غمهای دگر دست به هم!



بار این درد و دریغ است که ما

تیرهامان به هدف نیک رسیدست ولی

دست هامان، نرسیدست به هم!!!



فریدون مشیری
http://s5.picofile.com/file/8102722476/dast.jpg

پسند