با ديدن برف ناخودآگاه به ياد شب چله سالها پيش افتادم كه در شهري دور از خانواده بودم ، رفتم به پدر و مادر زنگ بزنم . تلفنچي گفت ارتباط با شهرستانها قطع است ، من سوار ماشين شدم رفتم تهران از اونجا زنگ زدم به پدر و مادرم ، اون آخرين شب چله اي بود كه صداي پدرم رو شنيدم. هر سال شب يلدا كه نزديك ميشه جلوي اشكهامو نميتونم بگيرم . خداوند همه پدر و مادرها رو در پناه خودش حفظ كنه.

پسند