پیش 10 سال - ترجمه

یکی از دوستام تعریف میکرد :توی آسانسور وایستایده بودم یه دختری هم سوار شد اول ساکت بود بعد گفت چطوری؟ گفتم الحمدلله معلوم شد داره با تلفن حرف می زنه.

هیچی دیگه منم تسبیحم رو از تو جیبم در آوردم ادامه دادم الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله....))

پسند