ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
این عادلانه نیست می‌دونم
ازم نپرس چطور می‌تونم
یکم واسه‌ت لازمه بی‌رحمی
دلیلش‌و حالا نمی‌فهمی
به بغض وادارم نکن انقد
این گریه‌ها باشه برای بعد
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می‌شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
نفرین به این وجدان بیهودم
ای کاش من خودخواه‌تر بودم
غرور من این بار حق داره
دنیا به من خیلی بدهکاره
سکوت یعنی مرده فریادم
باید تو رو از دست می‌دادم
از من به تو پنجره‌ای وا نیست
وقتی که خوشبختیت اینجا نیست
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می‌شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
نظر
اشتراک
عاطفه
ولی اصلا قابل قبول نیست به نظرم ، عین خودخواهیه برعکس
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
رضا مجد
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟