شاعر
شاعر حلقه پیوند این جهان با جهان دیگر است
چشمه ایست پاک که همه ارواح تشنه از آن می نوشند.
درختی است که جویبار زیبایی آن را آبیاری می کند
میوه ای می دهد که دل گرسنگان به آن آرزومند است،
بلبلی است که روح ستمدیدگان را به نغمه های دلنشین خود تسکین می دهد
ابر سپیدی است که بر فراز افق پدیدار می شود، اوج می گیرد و گستره آن ، چهره ی آسمان را می پوشاند.
زان پس بر روی گلهای کشتزار زندگی فرود می آید
و گلبرگها را می گشاید تا نور به درونشان رخنه کند
شاعر فرشته ای است فرستاده شده از سوی الهه تا اندرز دهد مردم را با پیامهای الهی، چراغ تابانی است که تاریکی بر آن غالب نشود
و باد را توان خموشی آن نیست
ایشتار ، الهه عشق، آن چراغ را از روغن سرشار کرده و آپولون، الهه موسیقی آن را بر افروخته است.
چهره ایست گوشه نشین، با خرقه ای از سادگی و مهربانی برتن ، بر دامن طبیعت می نشیند تا نفسی تازه کند و در دل آرام شب بیدار می ماند و فرود آمدن روح را به انتظار می نشیند.
جبران خلیل جبران

پسند