مدیر:پسر شما اخراجه!
پدر: اخه چرا؟ من به عنوان پدرش حق دارم دلیلش رو بدونم!
مدیر:شرم اوره! در طول دوره کاریم هرگزبا چنین چیزی روبه رو نشده بودم پدر:محض رضای خدابه من بگین چی شده؟ اون بچه تازه مادرش رو از دست داده .اخه چی شده؟ کتک کاری کرده نمره صفر گرفته؟ به کسی فحش داده!اخه چی شده!
مدیر: بچه شما...
پدر: بچه من چی؟
مدیر: بچه شما جلوی هیجده جفت چشم . به معلمش گفته:
عاشقتم عشقم! واقعا از یک بچه کلاس دوم ابتدایی بعیده....
پدر پرید وسط حرفهای مدیر و با لحن تندی گفت: کوروش الان کجاست؟
مدیر:پشت در دفتر!
پدر سریع از جایش بلند شد و از دفتر خارج شد.کوروش آنجا نبود چشم چرخاند.روی ردیف صندلی ها کیف پسرش را شناخت! روی کیف روی کاغذ A4 با خط کودکانه ای دست نوشته ی کوروش به چشم میخورد......
((چشم هاش خیلی شبیه مامان بود.منو ببخش بابا...))
به سلامتی هر چی مامانه.....بزن لایکتو به افتخار همه ی مادرای ایران زمین

پسند